پدرشاه، رئیس خانواده، ریش سفید قوم، ایلخانی، شیخ، بزرگ خاندان، پدرسالار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
one of the patriarchs of oil industry in America
یکی از بنیانگذاران صنعت نفت در امریکا
Dehkhoda, the patriarch of Iranian lexicographers and my inspiration
دهخدا پیشکسوت فرهنگنویسان ایران و الهامبخش من
They asked for the patriarch's opinion in all important undertakings.
در همهی امور مهم از بزرگ خاندان نظرخواهی میکردند.
This cypress is the patriarch of native trees, going back to the time of the dinosaurs.
این سرو از کهنترین درختان بومی اینجاست و قدمت آن به دورهی دایناسورها برمیگردد.
the Patriarch of the West
سرمطران غرب (پاپ اعظم)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «patriarch» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/patriarch