آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ اسفند ۱۴۰۳

    Father

    ˈfɑːðər ˈfɑːðə

    گذشته‌ی ساده:

    fathered

    شکل سوم:

    fathered

    سوم‌شخص مفرد:

    fathers

    وجه وصفی حال:

    fathering

    شکل جمع:

    fathers

    توضیحات:

    شکل عامیانه‌ی این لغت: Dad

    شکل نوشتاری دیگر این لغت در معانی دوم و سوم: Father

    مخفف این لغت در معنای دوم Fr است.

    معنی father | جمله با father

    noun countable A1

    پدر، بابا، والد

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی مقدماتی

    مشاهده

    My father's name was Abbas.

    اسم پدر من عباس بود.

    His father was killed in the war.

    پدرش در جنگ کشته شد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Let's go, father!

    پدر بیا برویم!

    one of the children fathered by him

    یکی از بچه‌هایی که او پدرشان بود

    noun countable

    کشیش، پدر روحانی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    Two catholic Fathers were accompanying him.

    دو کشیش کاتولیک او را همراهی می‌کردند.

    Please speak to Father if you need spiritual counseling.

    لطفاً اگر به مشاوره‌ی معنوی نیاز دارید با پدر روحانی صحبت کنید.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Many seek guidance from Father Michael during times of trouble.

    بسیاری در زمان مشکلات از پدر مایکل راهنمایی می‌خواهند.

    noun countable

    خدا، یزدان (مسیحی)

    Forgive them, Father, for they know not what they are doing.

    (عیسی) خداوندا آنان را ببخش؛ چون نمی‌دانند چه می‌کنند.

    Through prayer, we connect with Father.

    از طریق دعا، ما با خدا ارتباط برقرار می‌کنیم.

    noun countable

    نیاکان، اجداد، پیشینیان، بنیادگذار، مؤسس، ابداع‌کننده، مخترع، پیشگام، پیشکسوت

    George Washington is considered to be the father of the American people.

    جورج واشنگتن پدر ملت امریکا محسوب می‌شود.

    Our fathers came here centuries ago.

    پدران ما قرنها پیش به اینجا آمدند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Dehkhoda is the father of all of us lexicographers.

    دهخدا پدر همه‌ی ما فرهنگ‌نویسان است.

    He fathered the use of computers in medicine.

    او کاربرد کامپیوتر در علم پزشکی را پی‌ریزی کرد.

    noun countable

    ریش سفید محل، بزرگ (بزرگان) شهر، ارشد

    one of the city fathers

    یکی از ریش‌سفیدان شهر

    The concerns of the community were presented to the city fathers.

    نگرانی‌های جامعه به بزرگان شهر ارائه شد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The city fathers debated the new zoning laws.

    بزرگان شهر در مورد قوانین جدید منطقه‌بندی بحث کردند.

    verb - transitive

    پس انداختن، به وجود آوردن (بچه)، پدر شدن، صاحب فرزند شدن

    She fathered several children.

    او چندین فرزند پس‌انداخت.

    It's rumored that he fathered several children out of wedlock.

    شایعه شده است که او چندین فرزند نامشروع داشته است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He fathered two children before he was twenty.

    او قبل‌از بیست سالگی صاحب دو فرزند شد.

    The king fathered an heir to secure the dynasty.

    پادشاه برای حفظ سلسله، وارثی را به وجود آورد.

    verb - transitive

    به گردن کسی انداختن، نسبت دادن

    The mistake was fathered on him.

    اشتباه را به گردن او انداختند.

    They fathered the gossip on a disgruntled employee.

    آن‌ها این شایعه را به کارمند ناراضی نسبت دادند.

    verb - transitive

    مسئولیت به عهده گرفتن

    The company decided to father the project despite the risks.

    شرکت تصمیم گرفت باوجود خطرات، مسئولیت این پروژه را بر عهده بگیرد.

    No one wanted to father the controversial proposal, fearing public backlash.

    هیچ‌کس نمی‌خواست مسئولیت پیشنهاد بحث‌برانگیز را بر عهده بگیرد، زیرا از واکنش عمومی می‌ترسید.

    verb - intransitive

    پدری کردن، سرپرستی کردن، بزرگ کردن

    He has fathered many children in his village.

    او برای بسیاری از کودکان در روستای خود پدری کرده است.

    The organization fathers underprivileged youth, providing them with guidance and support.

    این سازمان از جوانان محروم سرپرستی می‌کند و آن‌ها را با راهنمایی و پشتیبانی فراهم می‌کند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد father

    1. noun founder, inventor
      Synonyms:
      creator maker author builder inventor leader administrator organizer initiator generator promoter supporter sponsor mover architect originator patron introducer encourager publisher prime mover elder dean patriarch matriarch sire promulgator motor
    1. noun male person who begets children
      Synonyms:
      dad daddy pa papa pop parent sire begetter procreator ancestor forebearer predecessor progenitor origin source
      Antonyms:
      mother
    1. noun priest
      Synonyms:
      clergyman minister preacher pastor reverend parson padre ecclesiastic confessor curé abbé
    1. verb sire
      Synonyms:
      produce generate create beget engender procreate spawn trigger originate invent establish found conceive dream up sow the seeds of
      Antonyms:
      mother

    Idioms

    the child is father of the man

    شخصیت هر کس در دوران کودکی تعیین می‌شود.

    like father, like son

    پسر شبیه پدرش است، پسر به پدرش می‌رود (پسر کو ندارد نشان از پدر، تو بیگانه خوانش، نخوانش پسر) (تره به تخمش می‌ره، حسنی به باباش) (پدر و پسر، لِنگه‌ی همدیگه‌ن)

    the wish is father to the thought

    آرزو سرچشمه‌ی اندیشه است

    سوال‌های رایج father

    گذشته‌ی ساده father چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده father در زبان انگلیسی fathered است.

    شکل سوم father چی میشه؟

    شکل سوم father در زبان انگلیسی fathered است.

    شکل جمع father چی میشه؟

    شکل جمع father در زبان انگلیسی fathers است.

    وجه وصفی حال father چی میشه؟

    وجه وصفی حال father در زبان انگلیسی fathering است.

    سوم‌شخص مفرد father چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد father در زبان انگلیسی fathers است.

    ارجاع به لغت father

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «father» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/father

    لغات نزدیک father

    • - fates
    • - fathead
    • - father
    • - father confessor
    • - father image (or figure)
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    oleate safecracker fluffy gutter press dislikable by default misogynistic miss the boat moisturize molasses monetary monetization moon over more or less motherless مبدأ غلط منشا گذاشتن سطل خوراک خوراکی بشقاب صبر صبور گزند دنبال کردن منظور مغازه صبح
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.