شکل جمع:
progenitorsجد، نیا، تبار، اَب، والد، سَلَف
The progenitor of this breed of dog was known for its loyalty and intelligence.
نیای این نژاد سگ به وفاداری و هوشش معروف بود.
The ancient tree was considered the progenitor of all the oaks in the region.
این درخت کهنسال را تبار تمام درختهای بلوط منطقه میدانستند.
Scientists have discovered the progenitor species that gave rise to modern birds.
دانشمندان گونههای اجدادی را که سبب پیدایش پرندگان امروزی شدهاند، کشف کردهاند.
بنیانگذار، مبدع، مبتکر، مخترع، سردمدار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Many consider her the progenitor of modern environmentalism.
بسیاری او را سردمدار محیطزیستگرایی مدرن میدانند.
As the progenitor of the idea, he inspired countless innovations.
او بهعنوان مبتکر این ایده، نوآوریهای بیشماری را الهام بخشید.
As the progenitor of Apple, Steve Jobs inspired a generation of entrepreneurs.
استیو جابز بهعنوان بنیانگذار اپل، الهامبخش نسلی از کارآفرینان بود.
پیشساز، آغازگر، متقدم، مولد (چیزی که از آن چیز دیگری ایجاد میشود)
Her innovative ideas became the progenitor of a new industry.
ایدههای نوآورانهی او آغازگر صنعت جدیدی شد.
His groundbreaking research was the progenitor of modern genetic engineering techniques.
تحقیقات پیشگامانهی او مولد تکنیکهای مدرن مهندسی ژنتیک بود.
The research project aims to uncover the progenitor of the virus that caused the outbreak.
هدف این پروژهی تحقیقاتی، کشف پیشساز ویروسی است که باعث شیوع این بیماری شده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «progenitor» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/progenitor