Progenitor

proʊˈdʒenɪtər prəʊˈdʒenɪtə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    progenitors

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable formal
جد، نیا، تبار، اَب، والد، سَلَف

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- The progenitor of this breed of dog was known for its loyalty and intelligence.
- نیای این نژاد سگ به وفاداری و هوشش معروف بود.
- The ancient tree was considered the progenitor of all the oaks in the region.
- این درخت کهن‌سال را تبار تمام درخت‌های بلوط منطقه می‌دانستند.
- Scientists have discovered the progenitor species that gave rise to modern birds.
- دانشمندان گونه‌های اجدادی را که سبب پیدایش پرندگان امروزی شده‌اند، کشف کرده‌اند.
noun countable formal
بنیان‌گذار، مبدع، مبتکر، مخترع، سردمدار
- Many consider her the progenitor of modern environmentalism.
- بسیاری او را سردمدار محیط‌زیست‌گرایی مدرن می‌دانند.
- As the progenitor of the idea, he inspired countless innovations.
- او به‌عنوان مبتکر این ایده، نوآوری‌های بی‌شماری را الهام بخشید.
- As the progenitor of Apple, Steve Jobs inspired a generation of entrepreneurs.
- استیو جابز به‌عنوان بنیان‌گذار اپل، الهام‌بخش نسلی از کارآفرینان بود.
noun countable formal
پیش‌ساز، آغازگر، متقدم، مولد (چیزی که از آن چیز دیگری ایجاد می‌شود)
- Her innovative ideas became the progenitor of a new industry.
- ایده‌های نوآورانه‌ی او آغازگر صنعت جدیدی شد.
- His groundbreaking research was the progenitor of modern genetic engineering techniques.
- تحقیقات پیش‌گامانه‌ی او مولد تکنیک‌های مدرن مهندسی ژنتیک بود.
- The research project aims to uncover the progenitor of the virus that caused the outbreak.
- هدف این پروژه‌ی تحقیقاتی، کشف پیش‌ساز ویروسی است که باعث شیوع این بیماری شده است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد progenitor

  1. noun a person from whom one is descended; the parent or direct ancestor of a person, animal, or plant
    Synonyms: ancestor, parent, forebear, forefather, antecedent, ascendant, father, begetter, primogenitor, founder, foremother, originator, mother, predecessor, precursor, sire
  2. noun a person who first thinks of something and causes it to exist
  3. noun something from which another thing develops or that causes something else to happen or exist

ارجاع به لغت progenitor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «progenitor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/progenitor

لغات نزدیک progenitor

پیشنهاد بهبود معانی