Procreate

ˈproʊkrieɪt ˈprəʊkrieɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    procreated
  • شکل سوم:

    procreated
  • سوم‌شخص مفرد:

    procreates
  • وجه وصفی حال:

    procreating

معنی

verb - transitive adverb
تولید کردن، زادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد procreate

  1. verb reproduce
    Synonyms: beget, breed, conceive, create, engender, father, generate, get, give birth to, hatch, impregnate, make, mother, multiply, originate, parent, produce, progenerate, proliferate, propagate, sire, spawn
    Antonyms: kill

ارجاع به لغت procreate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «procreate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/procreate

لغات نزدیک procreate

پیشنهاد بهبود معانی