Procreation

ˌproʊkrɪˈeɪʃn̩ ˌprəʊkrɪˈeɪʃn̩
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    procreations

معنی

noun
( procreator ) موجد، سازنده، زایش، فراوری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد procreation

  1. noun The process by which an organism produces others of its kind
    Synonyms: reproduction, breeding, propagation, conception, multiplication, impregnation, proliferation, generation, spawning, increase, facts-of-life

ارجاع به لغت procreation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «procreation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/procreation

لغات نزدیک procreation

پیشنهاد بهبود معانی