جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Multiplication

ˌmʌltɪplɪˈkeɪʃn ˌmʌltɪplɪˈkeɪʃn

معنی و نمونه‌جمله‌ها

بس‌شماری، ضرب، افزایش، تکثیر

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

to prevent a beetle's multiplication

از زاد و ولد سوسک جلوگیری کردن

the multiplication of city crimes

ازدیاد جنایات شهری

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد multiplication

noun the act of increasing or rising

Synonyms:

increase growth rise addition enlargement boost buildup jump raise upsurge upswing upturn escalation augmentation amplification proliferation generation reproduction repetition augment repeating reproducing swell times making more compounding duplication hike manifolding propagation aggrandizement reduplication reduplification augmenting

Antonyms:

decrease reduction subtraction

noun the result or product of building up

Synonyms:

development buildup enlargement accretion proliferation

noun the process by which an organism produces others of its kind

Synonyms:

reproduction breeding increase procreation proliferation propagation spawning

ارجاع به لغت multiplication

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «multiplication» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/multiplication

لغات نزدیک multiplication

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!