Upswing

    ˈʌpswɪŋ ˈʌpswɪŋ ˈʌpswɪŋ ˈʌpswɪŋ
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی‌ها

    noun verb - intransitive
    حرکت به‌سوی بالا، (بازرگانی) رونق، ترقی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
    noun verb - intransitive
    به سوی بالاحرکت کردن، سیر صعودی داشتن
    noun verb - intransitive
    رونق گرفتن، ترقی کردن
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد upswing

    1. noun the act of increasing or rising
      Synonyms:
      increase rise growth boost raise enlargement acceleration jump augmentation escalation multiplication amplification buildup hike upturn upsurge swell boom proliferation augment aggrandizement

    ارجاع به لغت upswing

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «upswing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/upswing

    لغات نزدیک upswing

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دژرهی دکتردرحقوق دگردیسگر دگرسان پذیری دگرسان گرای دگرسوی کردن دگرش ناپذیر دگرشگر دگرش واکه دگرگونی ناپذیر دگرگونی گشتاور دیدگر سوی دیردرمان دیرپای دیرگزین دیرگشا دیریاز دیسدار شدن دیسلکسی دیسک ران دیماساندن دیوار بازدار دیوان کشور دیوانه و خنده آور دیوسیرتانه دیکسیونرنگار دیکلرر دیگرآنکه