آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آذر ۱۴۰۲

    Rise

    raɪz raɪz

    گذشته‌ی ساده:

    rose

    شکل سوم:

    risen

    سوم‌شخص مفرد:

    rises

    وجه وصفی حال:

    rising

    شکل جمع:

    rises

    معنی rise | جمله با rise

    verb - intransitive B1

    برخاستن، بلند شدن، طغیان کردن، بالا آمدن، طلوع کردن، سر بالا رفتن، صعود کردن، ناشی شدن از، سر زدن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    Most of our problems rise out of ignorance.

    بیشتر مسائل، از نادانی ناشی می‌شوند.

    Their wars had risen out of blind nationalism.

    جنگ‌های آن‌ها از ملیت‌گرایی کورکورانه سرچشمه گرفته بود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The river rises out of the hills to the west of the city.

    رودخانه از تپه‌های غرب شهر سرچشمه می‌گیرد.

    Suddenly, a giant rose in front of my eyes.

    ناگهان غولی جلو چشمم تنوره کشید.

    land rising ahead of the ship

    خشکی که در جلو کشتی به چشم می‌خورد

    The wind rose rapidly.

    باد به‌ سرعت شدت یافت.

    to make one's temper rise

    غیظ کسی را درآوردن

    a house rising on the hill

    خانه‌ی در حال ساخته‌ شدن بر روی تپه

    Bread dough rises.

    خمیر نان ور می‌آید.

    don't rise your voice at your mother!

    سر مادرت داد نزن!

    The sound of music rose in the garden.

    صدای موسیقی در باغ بلند شد.

    rising-falling pitch

    زیروبمی خیزان - افتان

    a rising star

    ستاره‌ی طالع

    Pari rose from her chair.

    پری از صندلی خود برخاست.

    rise and bring furs, for it is autumn

    خیزید و خز آرید که هنگام خزان است

    Early to bed,early to rise; makes a person healthy, wealthy and wise.

    زود به بستر رفتن و زود از بستر برخاستن آدم را سالم، ثروتمند و عاقل می‌کند.

    The people rose against them.

    مردم علیه آنان شورش کردند.

    The committee rose at four o'clock.

    جلسه‌ی کمیته ساعت چهار خاتمه یافت.

    And the dead shall rise again.

    و مردگان دوباره زنده خواهند شد.

    smoke rising from the chimney

    دودی که از دودکش سربه آسمان می‌کشد

    Anything lighter than air rises in the sky.

    هرچیز سبک‌تر از هوا در آسمان صعود می‌کند.

    The curtain rose and revealed a beautiful scene.

    پرده بالا رفت و صحنه‌ی زیبایی را آشکار کرد.

    When still in his thirties, he rose to the rank of general.

    پیش از چهل سالگی به مقام سرلشکری ارتقا یافت.

    When I entered the classroom, the students rose.

    هنگامی که وارد کلاس شدم دانش آموزان به پاخاستند.

    The sun rose.

    خورشید دمید.

    The river rose rapidly.

    رودخانه به سرعت بالا آمد.

    a tower rising above the trees

    برجی که از درختان بلندتر بود

    The tree has risen to an unusual height.

    درخت به ارتفاع خارق‌العاده‌ای رسیده است.

    hills rising steeply

    تپه‌هایی که شیب تند داشتند

    Another diver rose near him in the water.

    در نزدیکی او یک غواص دیگر به روی آب آمد.

    rising prices

    قیمت‌های فزاینده

    People's savings rose sharply.

    پس‌اندازهای مردم ناگهان زیاد شد.

    Last year,my income did not rise at all.

    پارسال درآمد من اصلاً زیاد نشد.

    Her spirits rose.

    روحیه‌اش قوی‌تر شد.

    noun countable

    قیام، برخاست، صعود، طلوع، سربالایی، پیشرفت، ترقی، خیز

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    his rise to premiership

    ارتقا او به نخست‌وزیری

    a rise in the temperature

    افزایش دما

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    the recent rise in prices

    افزایش اخیر قیمتها

    moonrise

    طلوع ماه

    sunrise

    طلوع خورشید

    the rise and fall of an empire

    پیدایش و اضمحلال یک امپراطوری

    a rise in the road

    سربالایی جاده

    The rise of the river was two meters.

    طغیان رودخانه به دو متر رسید.

    He stood on a rise and addressed the soldiers.

    روی بلندی ایستاد و سربازان را مخاطب قرار داد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد rise

    1. noun increase, improvement
      Synonyms:
      addition growth improvement advance augmentation enlargement boost promotion progress intensification intensifying multiplication inflation surge upswing upturn heightening increment step-up ascent climb doubling acceleration breakthrough swell piling up stacking up upsurge advancement aggrandizement accretion waxing distention upgrade
      Antonyms:
      decrease decline drop fall worsening slump
    1. noun movement upward; upward slope
      Synonyms:
      ascent climb elevation lift incline mount hillock highland upland acclivity eminence rising ground rising surge soaring upsurge towering
      Antonyms:
      fall drop decline
    1. verb get up; ascend
      Synonyms:
      arise stand up get up rise up awake mount ascend climb go uphill move up surface soar grow straighten up turn out get to one’s feet sit up push up lift rouse arouse tower come up surge scale bob up sprout up be erect slope upwards have foundation be located be situated get out of bed get steeper sweep upward aspire roll out rise and shine upspring pile out levitate blast off rocket surmount
      Antonyms:
      descend lower
    1. verb increase, grow
      Synonyms:
      grow expand enlarge improve raise advance multiply augment heighten intensify accelerate add to go up mount swell build climb lift magnify inflate double pile up speed up wax ascend intensate spread aggravate deepen distend soar redouble upsurge move up bulge take off perk up pick up rouse go through the roof arise levitate stack up
      Antonyms:
      decrease decline lower lessen recede
    1. verb progress in business
      Synonyms:
      succeed advance progress prosper flourish thrive get on get somewhere go places be promoted be elevated better oneself work one’s way up climb the ladder
      Antonyms:
      fall decline drop slump
    1. verb become apparent
      Synonyms:
      happen occur appear arise emerge come develop turn up begin surface spring issue proceed originate go flow loom transpire derive emanate befall chance stem eventuate fall out flare up dawn betide head
      Antonyms:
      decline recede regress
    1. verb rebel
      Synonyms:
      revolt resist riot mutiny take up arms insurrect mount
      Antonyms:
      comply cooperate go along give in

    Collocations

    give rise to

    به وجود آوردن، موجب شدن

    Idioms

    rise to the occasion

    از فرصت استفاده کردن، حق چیزی را ادا کردن، خوب از عهده برآمدن

    کار خود را خوب انجام دادن، از عهده‌ی برخورد با چیزی بر آمدن

    سوال‌های رایج rise

    گذشته‌ی ساده rise چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده rise در زبان انگلیسی rose است.

    شکل سوم rise چی میشه؟

    شکل سوم rise در زبان انگلیسی risen است.

    شکل جمع rise چی میشه؟

    شکل جمع rise در زبان انگلیسی rises است.

    وجه وصفی حال rise چی میشه؟

    وجه وصفی حال rise در زبان انگلیسی rising است.

    سوم‌شخص مفرد rise چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد rise در زبان انگلیسی rises است.

    ارجاع به لغت rise

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «rise» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rise

    لغات نزدیک rise

    • - riptide
    • - ripuarian
    • - rise
    • - rise (or be raised) from the dead
    • - rise and fall
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    humanistic humanities humongous hunch hydration hypothetically ideally trick turban micromanagement hepatitis orange juice lowboy evolutionist aft رغبت مذمت کردن مذاب ذوب شدن ذوب کردن قلابچه‌ماهی چرم‌ماهی گورخرماهی فیل‌ماهی اعتلا اولویت‌بندی کردن پرآب تهاتر کردن جنوب شرقی جوی
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.