برخاستن، بلند شدن، طغیان کردن، بالا آمدن، طلوع کردن، سر بالا رفتن، صعود کردن، ناشی شدن از، سر زدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
Most of our problems rise out of ignorance.
بیشتر مسائل، از نادانی ناشی میشوند.
Their wars had risen out of blind nationalism.
جنگهای آنها از ملیتگرایی کورکورانه سرچشمه گرفته بود.
The river rises out of the hills to the west of the city.
رودخانه از تپههای غرب شهر سرچشمه میگیرد.
Suddenly, a giant rose in front of my eyes.
ناگهان غولی جلو چشمم تنوره کشید.
land rising ahead of the ship
خشکی که در جلو کشتی به چشم میخورد
The wind rose rapidly.
باد به سرعت شدت یافت.
to make one's temper rise
غیظ کسی را درآوردن
a house rising on the hill
خانهی در حال ساخته شدن بر روی تپه
Bread dough rises.
خمیر نان ور میآید.
don't rise your voice at your mother!
سر مادرت داد نزن!
The sound of music rose in the garden.
صدای موسیقی در باغ بلند شد.
rising-falling pitch
زیروبمی خیزان - افتان
a rising star
ستارهی طالع
Pari rose from her chair.
پری از صندلی خود برخاست.
rise and bring furs, for it is autumn
خیزید و خز آرید که هنگام خزان است
Early to bed,early to rise; makes a person healthy, wealthy and wise.
زود به بستر رفتن و زود از بستر برخاستن آدم را سالم، ثروتمند و عاقل میکند.
The people rose against them.
مردم علیه آنان شورش کردند.
The committee rose at four o'clock.
جلسهی کمیته ساعت چهار خاتمه یافت.
And the dead shall rise again.
و مردگان دوباره زنده خواهند شد.
smoke rising from the chimney
دودی که از دودکش سربه آسمان میکشد
Anything lighter than air rises in the sky.
هرچیز سبکتر از هوا در آسمان صعود میکند.
The curtain rose and revealed a beautiful scene.
پرده بالا رفت و صحنهی زیبایی را آشکار کرد.
When still in his thirties, he rose to the rank of general.
پیش از چهل سالگی به مقام سرلشکری ارتقا یافت.
When I entered the classroom, the students rose.
هنگامی که وارد کلاس شدم دانش آموزان به پاخاستند.
The sun rose.
خورشید دمید.
The river rose rapidly.
رودخانه به سرعت بالا آمد.
a tower rising above the trees
برجی که از درختان بلندتر بود
The tree has risen to an unusual height.
درخت به ارتفاع خارقالعادهای رسیده است.
hills rising steeply
تپههایی که شیب تند داشتند
Another diver rose near him in the water.
در نزدیکی او یک غواص دیگر به روی آب آمد.
rising prices
قیمتهای فزاینده
People's savings rose sharply.
پساندازهای مردم ناگهان زیاد شد.
Last year,my income did not rise at all.
پارسال درآمد من اصلاً زیاد نشد.
Her spirits rose.
روحیهاش قویتر شد.
قیام، برخاست، صعود، طلوع، سربالایی، پیشرفت، ترقی، خیز
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
his rise to premiership
ارتقا او به نخستوزیری
a rise in the temperature
افزایش دما
the recent rise in prices
افزایش اخیر قیمتها
moonrise
طلوع ماه
sunrise
طلوع خورشید
the rise and fall of an empire
پیدایش و اضمحلال یک امپراطوری
a rise in the road
سربالایی جاده
The rise of the river was two meters.
طغیان رودخانه به دو متر رسید.
He stood on a rise and addressed the soldiers.
روی بلندی ایستاد و سربازان را مخاطب قرار داد.
به وجود آوردن، موجب شدن
از فرصت استفاده کردن، حق چیزی را ادا کردن، خوب از عهده برآمدن
کار خود را خوب انجام دادن، از عهدهی برخورد با چیزی بر آمدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rise» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rise