آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Rise

raɪz raɪz

گذشته‌ی ساده:

rose

شکل سوم:

risen

سوم‌شخص مفرد:

rises

وجه وصفی حال:

rising

شکل جمع:

rises

معنی rise | جمله با rise

verb - intransitive B1

برخاستن، بلند شدن، طغیان کردن، بالا آمدن، طلوع کردن، سر بالا رفتن، صعود کردن، ناشی شدن از، سر زدن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

Most of our problems rise out of ignorance.

بیشتر مسائل، از نادانی ناشی می‌شوند.

Their wars had risen out of blind nationalism.

جنگ‌های آن‌ها از ملیت‌گرایی کورکورانه سرچشمه گرفته بود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The river rises out of the hills to the west of the city.

رودخانه از تپه‌های غرب شهر سرچشمه می‌گیرد.

Suddenly, a giant rose in front of my eyes.

ناگهان غولی جلو چشمم تنوره کشید.

land rising ahead of the ship

خشکی که در جلو کشتی به چشم می‌خورد

The wind rose rapidly.

باد به‌ سرعت شدت یافت.

to make one's temper rise

غیظ کسی را درآوردن

a house rising on the hill

خانه‌ی در حال ساخته‌ شدن بر روی تپه

Bread dough rises.

خمیر نان ور می‌آید.

don't rise your voice at your mother!

سر مادرت داد نزن!

The sound of music rose in the garden.

صدای موسیقی در باغ بلند شد.

rising-falling pitch

زیروبمی خیزان - افتان

a rising star

ستاره‌ی طالع

Pari rose from her chair.

پری از صندلی خود برخاست.

rise and bring furs, for it is autumn

خیزید و خز آرید که هنگام خزان است

Early to bed,early to rise; makes a person healthy, wealthy and wise.

زود به بستر رفتن و زود از بستر برخاستن آدم را سالم، ثروتمند و عاقل می‌کند.

The people rose against them.

مردم علیه آنان شورش کردند.

The committee rose at four o'clock.

جلسه‌ی کمیته ساعت چهار خاتمه یافت.

And the dead shall rise again.

و مردگان دوباره زنده خواهند شد.

smoke rising from the chimney

دودی که از دودکش سربه آسمان می‌کشد

Anything lighter than air rises in the sky.

هرچیز سبک‌تر از هوا در آسمان صعود می‌کند.

The curtain rose and revealed a beautiful scene.

پرده بالا رفت و صحنه‌ی زیبایی را آشکار کرد.

When still in his thirties, he rose to the rank of general.

پیش از چهل سالگی به مقام سرلشکری ارتقا یافت.

When I entered the classroom, the students rose.

هنگامی که وارد کلاس شدم دانش آموزان به پاخاستند.

The sun rose.

خورشید دمید.

The river rose rapidly.

رودخانه به سرعت بالا آمد.

a tower rising above the trees

برجی که از درختان بلندتر بود

The tree has risen to an unusual height.

درخت به ارتفاع خارق‌العاده‌ای رسیده است.

hills rising steeply

تپه‌هایی که شیب تند داشتند

Another diver rose near him in the water.

در نزدیکی او یک غواص دیگر به روی آب آمد.

rising prices

قیمت‌های فزاینده

People's savings rose sharply.

پس‌اندازهای مردم ناگهان زیاد شد.

Last year,my income did not rise at all.

پارسال درآمد من اصلاً زیاد نشد.

Her spirits rose.

روحیه‌اش قوی‌تر شد.

noun countable

قیام، برخاست، صعود، طلوع، سربالایی، پیشرفت، ترقی، خیز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

his rise to premiership

ارتقا او به نخست‌وزیری

a rise in the temperature

افزایش دما

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the recent rise in prices

افزایش اخیر قیمتها

moonrise

طلوع ماه

sunrise

طلوع خورشید

the rise and fall of an empire

پیدایش و اضمحلال یک امپراطوری

a rise in the road

سربالایی جاده

The rise of the river was two meters.

طغیان رودخانه به دو متر رسید.

He stood on a rise and addressed the soldiers.

روی بلندی ایستاد و سربازان را مخاطب قرار داد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد rise

  1. noun movement upward; upward slope
    Antonyms:
  1. verb get up; ascend
    Synonyms:
    arise stand up get up rise up awake mount ascend climb go uphill move up surface soar grow straighten up turn out get to one’s feet sit up push up lift rouse arouse tower come up surge scale bob up sprout up be erect slope upwards have foundation be located be situated get out of bed get steeper sweep upward aspire roll out rise and shine upspring pile out levitate blast off rocket surmount
    Antonyms:
  1. verb progress in business
    Synonyms:
    succeed advance progress prosper flourish thrive get on get somewhere go places be promoted be elevated better oneself work one’s way up climb the ladder
    Antonyms:
  1. verb rebel
    Synonyms:

Collocations

give rise to

به وجود آوردن، موجب شدن

Idioms

rise to the occasion

از فرصت استفاده کردن، حق چیزی را ادا کردن، خوب از عهده برآمدن

کار خود را خوب انجام دادن، از عهده‌ی برخورد با چیزی بر آمدن

سوال‌های رایج rise

گذشته‌ی ساده rise چی میشه؟

گذشته‌ی ساده rise در زبان انگلیسی rose است.

شکل سوم rise چی میشه؟

شکل سوم rise در زبان انگلیسی risen است.

شکل جمع rise چی میشه؟

شکل جمع rise در زبان انگلیسی rises است.

وجه وصفی حال rise چی میشه؟

وجه وصفی حال rise در زبان انگلیسی rising است.

سوم‌شخص مفرد rise چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد rise در زبان انگلیسی rises است.

ارجاع به لغت rise

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rise» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rise

لغات نزدیک rise

پیشنهاد بهبود معانی