فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Climb

klaɪm klaɪm

گذشته‌ی ساده:

climbed

شکل سوم:

climbed

سوم‌شخص مفرد:

climbs

وجه وصفی حال:

climbing

شکل جمع:

climbs

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb B2

بالارفتن، صعود کردن، ترقی کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

He climbed the wall and jumped into the garden.

او از دیوار بالا رفت و به داخل باغ پرید.

Hossein climbed the hill.

حسین از تپه بالا رفت.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

mountain climbing

کوه‌نوردی

The cat went up the tree but could not climb down.

گربه از درخت بالا رفت؛ ولی نتوانست پایین بیاید.

Towchal was a difficult climb.

توچال کوه‌پیمایی مشکلی بود.

climbing boots

کفش کوه‌نوردی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد climb

  1. verb crawl, move up
    Synonyms:
    go up rise mount clamber scale ascend escalate soar top move up escalade ape up
    Antonyms:
    go down descend retreat dismount

Phrasal verbs

climb down

کوتاه آمدن، انعطاف به خرج دادن (در خواسته‌ها و مواضع خود و غیره)، از خر شیطان پایین آمدن، از موضع خود عقب‌نشینی کردن

پایین آمدن، فرود آمدن

ارجاع به لغت climb

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «climb» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/climb

لغات نزدیک climb

پیشنهاد بهبود معانی