فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Climb

klaɪm klaɪm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    climbed
  • شکل سوم:

    climbed
  • سوم شخص مفرد:

    climbs
  • وجه وصفی حال:

    climbing
  • شکل جمع:

    climbs

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun adverb B2
    بالارفتن، صعود کردن، ترقی کردن
    • - He climbed the wall and jumped into the garden.
    • - او از دیوار بالا رفت و به داخل باغ پرید.
    • - Hossein climbed the hill.
    • - حسین از تپه بالا رفت.
    • - mountain climbing
    • - کوه‌نوردی
    • - The cat went up the tree but could not climb down.
    • - گربه از درخت بالا رفت؛ ولی نتوانست پایین بیاید.
    • - Towchal was a difficult climb.
    • - توچال کوه‌پیمایی مشکلی بود.
    • - climbing boots
    • - کفش کوه‌نوردی
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد climb

  1. verb crawl, move up
    Synonyms: ape up, ascend, clamber, escalade, escalate, go up, mount, rise, scale, soar, top
    Antonyms: descend, dismount, go down, retreat

Phrasal verbs

  • climb down

    کوتاه آمدن، انعطاف به خرج دادن (در خواسته‌ها و مواضع خود و غیره)، از خر شیطان پایین آمدن، از موضع خود عقب‌نشینی کردن

    پایین آمدن، فرود آمدن

ارجاع به لغت climb

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «climb» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/climb

لغات نزدیک climb

پیشنهاد بهبود معانی