فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Dismount

dɪsˈmaʊnt dɪsˈmaʊnt

گذشته‌ی ساده:

dismounted

شکل سوم:

dismounted

سوم‌شخص مفرد:

dismounts

وجه وصفی حال:

dismounting

شکل جمع:

dismounts

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive

(حیوان چهارپا، دوچرخه، موتورسیکلت و...) پیاده شدن، پایین آمدن

Please dismount the ladder carefully.

لطفاً با احتیاط از نردبان پایین بیایید.

He was ordered to dismount from his motorcycle.

به او دستور داده شد که از موتورسیکلت خود پیاده شود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He will dismount the horse before entering the barn.

او پیش‌از ورود به انبار از اسب پایین خواهد آمد.

The cyclist will dismount from his bicycle at the next rest stop.

دوچرخه‌سوار در ایستگاه استراحت بعدی از دوچرخه‌اش پیاده خواهد شد.

verb - transitive

(قطعات و...) جدا کردن، باز کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

Before the repairs, we have to dismount the pump from its base.

قبل‌از تعمیرات باید پمپ را از پایه‌ی آن جدا کنیم.

The technician will disassemble the machine to find the problem.

کارشناس فنی برای پیدا کردن مشکل دستگاه را باز خواهد کرد.

noun

ورزش پرش آخر، حرکت آخر (حرکتی در ژیمناستیک که در آن ورزشکار از وسیله‌ی ورزشی پایین می‌آید و یا حرکات نمایشی روی زمینش را به پایان می‌رساند)

The gymnast executed a good dismount.

ژیمناستیک‌کار پرش آخر را به‌خوبی انجام داد.

He believes the dismount is the most important part of the performance.

او معتقد است که پرش آخر مهم‌ترین بخش عملکرد است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dismount

  1. verb get off something higher
    Synonyms:
    get down disembark alight descend debark detrain light deplane
    Antonyms:
    mount get up

ارجاع به لغت dismount

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dismount» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dismount

لغات نزدیک dismount

پیشنهاد بهبود معانی