فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Disembark

ˌdɪsɪmˈbɑːrk ˌdɪsəmˈbɑːk

گذشته‌ی ساده:

disembarked

شکل سوم:

disembarked

سوم‌شخص مفرد:

disembarks

وجه وصفی حال:

disembarking

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb

پیاده کردن، از کشتی در آوردن، پیاده شدن، تخلیه کردن (بار و مسافر)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

This is where ship passengers embark or disembark.

اینجا محلی است که در آن مسافران کشتی سوار یا پیاده می‌شوند.

The cargo was disembarked in San Diego.

محموله در ساندیگو تخلیه شد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

London was our point of disembarkation.

محل پیاده شدن ما لندن بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد disembark

  1. verb get off transportation
    Synonyms:
    get off alight dismount debark detrain deplane land arrive come ashore go ashore step out of put in anchor
    Antonyms:
    get on embark leave

ارجاع به لغت disembark

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disembark» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disembark

لغات نزدیک disembark

پیشنهاد بهبود معانی