فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Disembarrass

ˌdɪsɪmˈbærəs ˌdɪsɪmˈbærəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • verb - transitive
    رها کردن، از گرفتاری خلاص کردن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد disembarrass

  1. verb To free from or cast out something objectionable or undesirable
    Synonyms: rid, clear, disburden, disencumber, release, relieve, shake off, throw off, unburden, shake, free

ارجاع به لغت disembarrass

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disembarrass» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/disembarrass

لغات نزدیک disembarrass

پیشنهاد بهبود معانی