از مجازات نجات یافتن، تبرئه شدن، (جرم را) تخفیف دادن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
پیاده شدن، خارج شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I got off the train in Qom.
در قم از ترن پیاده شدم.
رفتن، عازم شدن
تعطیلی یا مرخصی داشتن
Do you get off for Nowruz?
آیا نوروز تعطیلی دارید؟
گریختن
نشئه شدن
ارضا شدن
گفتن، به زبان آوردن
موفق شدن، کامیاب شدن
کودک را خواباندن
شلیک کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «get off» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/get-off