آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Get Off

ɡɛt ɔf ɡɛt ɒf

گذشته‌ی ساده:

got off

شکل سوم:

gotten off

سوم‌شخص مفرد:

gets off

وجه وصفی حال:

getting off

معنی get off | جمله با get off

phrasal verb

راه افتادن، حرکت کردن، عزیمت کردن، بیرون زدن (معمولاً برای آغاز سفر)

Let’s get off now, or we’ll miss the train.

بیا همین حالا راه بیفتیم، وگرنه قطار را از دست می‌دهیم.

We got off late because we couldn’t find the car keys.

دیر حرکت کردیم چون کلیدهای ماشین را پیدا نمی‌کردیم.

phrasal verb informal

مرخص شدن، تعطیل شدن، ترک کردن، رفتن، خارج شدن (از سر کار)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

I can’t get off before six, I have a meeting until then.

نمی‌تونم قبل‌از شش برم؛ تا اون موقع جلسه دارم.

She got off work early to pick up her kids from school.

او زودتر از محل کار مرخص شد تا بچه‌هایش را از مدرسه بردارد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Do you get off for Nowruz?

آیا نوروز تعطیلی دارید؟

phrasal verb A2

پیاده شدن، خارج شدن (از وسایل نقلیه)

I got off the train in Qom.

در قم از قطار پیاده شدم.

I accidentally got off at the wrong station.

تصادفاً در ایستگاه اشتباه پیاده شدم.

phrasal verb

فرستادن، پست کردن، ارسال کردن (نامه، بسته و...)

Did you get the documents off to the office yet?

آیا مدارک را برای اداره فرستادی؟

He promised to get the parcel off tomorrow.

قول داد بسته را فردا ارسال کند.

phrasal verb

انگلیسی بریتانیایی خوابیدن، کودک را خواباندن، خواب رفتن

He helped the baby get off to sleep by singing a lullaby.

با خواندن لالایی کمک کرد نوزاد بخوابد.

It took me hours to get off last night.

دیشب ساعت‌ها طول کشید تا خوابم ببرد.

phrasal verb slang

ارضا شدن، ارضا کردن، به ارگاسم رسیدن، به ارگاسم رساندن

He couldn't get off no matter what she tried.

هر کاری که کرد، نتوانست او را ارضا کند.

She knows exactly how to get him off.

دقیقاً می‌داند چطور او را به ارگاسم برساند.

phrasal verb

از مجازات فرار کردن، قِسِر در رفتن، تبرئه شدن، خلاص شدن، از مجازات نجات دادن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

The thief got off with only a warning.

دزد فقط با یک اخطار قِسِر در رفت.

They hired a good lawyer who got him off with community service.

وکیل خوبی استخدام کردند که او را فقط با خدمات اجتماعی از مجازات سنگین نجات داد.

phrasal verb informal

برداشتن (بخشی از بدن از چیزی)

The teacher told him to get his feet off the desk.

معلم بهش گفت پاشو از روی میز برداره.

Get your elbows off the table.

آرنجتو از روی میز بردار.

پیشنهاد بهبود معانی

Phrasal verbs

get off on

لذت بردن

لذت جنسی بردن

Collocations

get off a train

از قطار پیاده شدن

get off on the wrong foot

شروع بدی داشتن (در یک رابطه یا موقعیت)

get off to a good start

شروع خوبی داشتن

get off the bus

از اتوبوس پیاده شدن

Idioms

get off your arse

(انگلیس ـ عامیانه) جم بخور، عجله کن، برس به کارت

get off someone's back

دست از سر کسی برداشتن، (کسی را) به حال خود گذاشتن، کوتاه آمدن، بیخیال شدن، دست برداشتن، تنها گذاشتن

get off the ground

آغاز شدن یا کردن، شروع به پیشرفت کردن

سوال‌های رایج get off

گذشته‌ی ساده get off چی میشه؟

گذشته‌ی ساده get off در زبان انگلیسی got off است.

شکل سوم get off چی میشه؟

شکل سوم get off در زبان انگلیسی gotten off است.

وجه وصفی حال get off چی میشه؟

وجه وصفی حال get off در زبان انگلیسی getting off است.

سوم‌شخص مفرد get off چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد get off در زبان انگلیسی gets off است.

ارجاع به لغت get off

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «get off» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/get-off

لغات نزدیک get off

پیشنهاد بهبود معانی