با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Mid

mɪd mɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun plural adjective preposition
    با، همراه با، نیمه، میانی، وسطی
    • - in mid ocean
    • - در وسط اقیانوس
    • - midday
    • - نیمروز، ظهر
    • - the mid finger
    • - انگشت میانی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد mid

  1. adjective At, in, near, or being the center
    Synonyms: center, central, medial, median, middle
  2. adjective Not extreme
    Synonyms: intermediate, medial, median, middle, intervening, central, mean, middle-of-the-road, midway

ارجاع به لغت mid

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mid» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mid

لغات نزدیک mid

پیشنهاد بهبود معانی