فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Middle-of-the-road

ˌmɪdələvðəˈroʊd ˌmɪdələvðəˈroʊd ˌmɪdələvðəˈrəʊd

معنی

adjective

(از نظر سیاسی) میانه رو (نه دست راستی و نه دست چپی)، بیطرف

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد middle-of-the-road

  1. adjective moderate
    Synonyms:
    reasonable modest mild even straight controlled disciplined conservative cautious balanced impartial neutral compromising nonpartisan indifferent noncommittal on the fence midway not excessive inexpensive

ارجاع به لغت middle-of-the-road

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «middle-of-the-road» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/middle-of-the-road

لغات نزدیک middle-of-the-road

پیشنهاد بهبود معانی