با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Middle-of-the-road

ˌmɪdələvðəˈroʊd ˌmɪdələvðəˈroʊd ˌmɪdələvðəˈrəʊd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
(از نظر سیاسی) میانه رو (نه دست راستی و نه دست چپی)، بیطرف

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد middle-of-the-road

  1. adjective moderate
    Synonyms: balanced, cautious, compromising, conservative, controlled, disciplined, even, impartial, indifferent, inexpensive, midway, mild, modest, neutral, noncommittal, nonpartisan, not excessive, on the fence, reasonable, straight

ارجاع به لغت middle-of-the-road

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «middle-of-the-road» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/middle-of-the-road

لغات نزدیک middle-of-the-road

پیشنهاد بهبود معانی