آخرین به‌روزرسانی:

Median

ˈmiːdiən ˈmiːdiən

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective

میانه

noun adjective

میانگین، وسطی، میانه، حد فاصل، میانی، (در مثلث) میانه، (با حرف بزرگ) اهل کشور ماد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

a sharks' median fins

باله‌های میانی کوسه‌ماهی

workers' median income

میانگین درآمد کارگران

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد median

  1. noun, adjective middle
    Synonyms:
    center central mid average intermediate halfway mean midway medial equidistant midpoint intermediary centermost middlemost midmost par
    Antonyms:
    outside extreme

ارجاع به لغت median

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «median» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/median

لغات نزدیک median

پیشنهاد بهبود معانی