گذشتهی ساده:
intervenedشکل سوم:
intervenedسومشخص مفرد:
intervenes(بین دو تاریخ و رویداد و فعالیت) بیانکنندهیِ آنچه قبل و بعد رخ داده است
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Little had changed in the intervening years.
در این سالها تغییر چندانی رخ نداده بود.
It was a long time since my last visit to Berlin, and it had changed dramatically in the intervening period/years.
مدتها از آخرین بازدیدم از برلین میگذشت و در این مدت بهطور قابل توجهی تغییر کرده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «intervening» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/intervening