fringe, second best, second-class, second-rate, secondary, secondhand, used
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
اطلاعات دست دوم
second-hand information
او عقاید دست دوم را به خورد شنوندگان روستایی میداد.
He used to peddle second-hand opinions to rural audiences.
درصدد خرید یک اتومبیل دست دوم هستم.
I am shopping around for a used car.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «دست دوم» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/دست دوم