فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Multitasking

ˌmʌltiˈtæskɪŋ ˈmʌltiˌtɑːskɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    multitasked
  • شکل سوم:

    multitasked
  • سوم شخص مفرد:

    multitasks

توضیحات

به این شکل نیز نوشته می‌شود: multi-tasking

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun uncountable
    چندکارگی، چندوظیفگی، چندتکلیفی (انجام چندین کار به‌طور هم‌زمان) (انسان یا محصول)
    • - Multitasking is an essential skill for anyone who wants to be productive in today's fast-paced world.
    • - چندوظیفگی مهارتی ضروری برای هر کسی است که می‌خواهد در دنیای پرشتاب امروزی پربازده باشد.
    • - The company's new product boasts impressive multitasking capabilities.
    • - محصول جدید این شرکت از قابلیت‌های چندکارگی چشمگیری برخوردار است.
  • noun uncountable
    کامپیوتر چندکارگی، مولتی‌تسکینگ (اجرای هم‌زمان چندین کار یا فرایند در مدت زمان مشخص)
    • - The effectiveness of multitasking depends on the processing power and memory of a computer.
    • - اثربخشی مولتی‌تسکینگ به قدرت پردازش و حافظه‌ی رایانه بستگی دارد.
    • - Multi-tasking is a vital feature of modern-day computers, allowing them to perform multiple tasks concurrently.
    • - چندکارگی یکی از ویژگی‌های مهم کامپیوترهای امروزی است که به آن‌ها امکان می‌دهد چندین کار را به‌صورت هم‌زمان انجام دهند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت multitasking

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «multitasking» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/multitasking

لغات نزدیک multitasking

پیشنهاد بهبود معانی