فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Nearby

ˌnɪrˈbaɪ ˈnɪəbaɪ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective B1
    این اطراف، این نزدیکی‌ها، اینجا
    • - Is there a hospital nearby?
    • - آیا در این نزدیکی‌ها بیمارستانی وجود دارد؟
    • - A guard was walking nearby.
    • - یک نگهبان در آن حوالی قدم می‌زد.
  • adverb
    همین نزدیکی‌ها، در این حوالی، این اطراف‌ها، همین دور‌و‌برها
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد nearby

  1. adjective adjoining
    Synonyms: adjacent, close, close-at-hand, close-by, contiguous, convenient, handy, immediate, neighboring, proximate, ready
    Antonyms: far, faraway
  2. adverb within reach
    Synonyms: about, at close quarters, close, close at hand, hard, near, near-at-hand, nigh, not far away
    Antonyms: far, faraway

ارجاع به لغت nearby

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nearby» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/nearby

لغات نزدیک nearby

پیشنهاد بهبود معانی