فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Faraway

ˈfɑːrəweɪ ˈfɑːrəweɪ

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2

خیلی دور، دورافتاده، پرت، پریشان

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

He lives in a faraway place.

او در جای دوری زندگی می‌کند.

a faraway look

نگاه دور و دراز

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد faraway

  1. adjective remote, distant
    Synonyms:
    distant far far-off removed far-removed away abstracted preoccupied absent lost outlying far-flung beyond the horizon quite a ways well away
    Antonyms:
    near close

ارجاع به لغت faraway

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «faraway» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/faraway

لغات نزدیک faraway

پیشنهاد بهبود معانی