گذشتهی ساده:
nearedشکل سوم:
nearedسومشخص مفرد:
nearsوجه وصفی حال:
nearingصفت تفضیلی:
nearerصفت عالی:
nearestتقریباً (بیشتر می گویند: nearly)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The two are near equivalents.
آن دو تقریباً برابر هستند.
a near miracle
تقریباً یک معجزه
I was near exhausted.
از شدت خستگی تقریباً از پا افتاده بودم.
near right
تقریباً راست، تقریباً درست
نزدیک، قریب
Don't go near that snake!
نزدیک آن مار نرو!
Come near!
نزدیک بیا!
a near certainty
قریب به یقین
a near escape
فرار قریب به موفقیت
(مسافت یا زمان) نزدیک
I stood near the tree.
نزدیک درخت ایستادم.
the nearest bus station
نزدیکترین ایستگاه اتوبوس
in the near future
در آیندهی نزدیک
the nearest road
نزدیکترین راه
صمیمی
near relatives
خویشان نزدیک
Morteza is my nearest and dearest friend.
مرتضی صمیمیترین و عزیزترین دوست من است.
(نسبتاً) همانند، (تا اندازهای) شبیه
a near likeness of my grandfather
شمایلی نسبتاً شبیه به پدربزرگ من/ قیافهی نزدیک به پدربزرگم
کوتاه، سرراست، مستقیم
Take the near road and go to the red light.
راه راست را بگیر و تا چراغ قرمز برو.
(اسب یا اتومبیل یا کالسکه) در جلو و سمت چپ
the near horse
اسب طرف چپ (از دو اسب کالسکه و غیره)
near hind foot
پای چپ عقب (اسب)
the near wheel of a car
چرخ سمت چپ ماشین
The experiment was a near failure.
کم مانده بود که تجربه با شکست روبهرو شود.
نزدیک شدن یا کردن (زمان یا فاصله)
The airplane was nearing the airport.
هواپیما داشت به فرودگاه نزدیک میشد.
Summer draws near.
تابستان دارد نزدیک میشود.
every year when the football season nears
هر سال هنگامی که فصل فوتبال نزدیک میشود
Her death is nearing fast.
مرگ او دارد بهسرعت نزدیک میشود.
نزدیک شدن
(زمان یا فاصله) بسیار نزدیک، قریبالوقوع، دم دست
از دور و نزدیک، از همهجا، از جاهای مختلف
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «near» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/near