آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۶ شهریور ۱۴۰۳

    Near

    nɪr nɪə

    گذشته‌ی ساده:

    neared

    شکل سوم:

    neared

    سوم‌شخص مفرد:

    nears

    وجه وصفی حال:

    nearing

    صفت تفضیلی:

    nearer

    صفت عالی:

    nearest

    معنی near | جمله با near

    adverb A1

    نزدیک به

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    near death

    نزدیک به مرگ

    adverb

    تقریباً (بیشتر می گویند: nearly)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    The two are near equivalents.

    آن دو تقریباً برابر هستند.

    a near miracle

    تقریباً یک معجزه

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    I was near exhausted.

    از شدت خستگی تقریباً از پا افتاده بودم.

    near right

    تقریباً راست، تقریباً درست

    preposition

    نزدیک، قریب

    Don't go near that snake!

    نزدیک آن مار نرو!

    Come near!

    نزدیک بیا!

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a near certainty

    قریب به یقین

    a near escape

    فرار قریب به موفقیت

    adjective

    (مسافت یا زمان) نزدیک

    I stood near the tree.

    نزدیک درخت ایستادم.

    the nearest bus station

    نزدیک‌ترین ایستگاه اتوبوس

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    in the near future

    در آینده‌ی نزدیک

    the nearest road

    نزدیک‌ترین راه

    adjective

    صمیمی

    near relatives

    خویشان نزدیک

    Morteza is my nearest and dearest friend.

    مرتضی صمیمی‌ترین و عزیزترین دوست من است.

    adjective

    (نسبتاً) همانند، (تا اندازه‌ای) شبیه

    a near likeness of my grandfather

    شمایلی نسبتاً شبیه به پدربزرگ من/ قیافه‌ی نزدیک به پدربزرگم

    adjective

    کوتاه، سرراست، مستقیم

    Take the near road and go to the red light.

    راه راست را بگیر و تا چراغ قرمز برو.

    adjective

    (اسب یا اتومبیل یا کالسکه) در جلو و سمت چپ

    the near horse

    اسب طرف چپ (از دو اسب کالسکه و غیره)

    near hind foot

    پای چپ عقب (اسب)

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    the near wheel of a car

    چرخ سمت چپ ماشین

    The experiment was a near failure.

    کم مانده بود که تجربه با شکست رو‌به‌رو شود.

    verb - transitive

    نزدیک شدن یا کردن (زمان یا فاصله)

    The airplane was nearing the airport.

    هواپیما داشت به فرودگاه نزدیک می‌شد.

    Summer draws near.

    تابستان دارد نزدیک می‌شود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    every year when the football season nears

    هر سال هنگامی که فصل فوتبال نزدیک می‌شود

    Her death is nearing fast.

    مرگ او دارد به‌سرعت نزدیک می‌شود.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد near

    1. adjective close by physically
      Synonyms:
      nearby close adjacent adjoining neighboring proximate handy available convenient immediate beside alongside abutting contiguous bordering touching proximal vincinal nigh around at close quarters not remote close-by close-at-hand side-by-side next door within stone’s throw practically burning warm abreast along toward approximal close shave hair’s breadth in close proximity near-at-hand conterminous
      Antonyms:
      far distant remote away
    1. adjective close in time; forthcoming
      Synonyms:
      approaching imminent next at hand coming near-at-hand expected impending looming approximate relative comparative in the offing
      Antonyms:
      distant far remote deferred postponed expired
    1. adjective familiar
      Synonyms:
      close friendly intimate dear connected related akin attached allied touching affecting
      Antonyms:
      unfamiliar far past gone

    Collocations

    draw near

    نزدیک شدن

    Idioms

    near at hand

    (زمان یا فاصله) بسیار نزدیک، قریب‌الوقوع، دم دست

    from near and far

    از دور و نزدیک، از همه‌جا، از جاهای مختلف

    سوال‌های رایج near

    گذشته‌ی ساده near چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده near در زبان انگلیسی neared است.

    شکل سوم near چی میشه؟

    شکل سوم near در زبان انگلیسی neared است.

    وجه وصفی حال near چی میشه؟

    وجه وصفی حال near در زبان انگلیسی nearing است.

    سوم‌شخص مفرد near چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد near در زبان انگلیسی nears است.

    صفت تفضیلی near چی میشه؟

    صفت تفضیلی near در زبان انگلیسی nearer است.

    صفت عالی near چی میشه؟

    صفت عالی near در زبان انگلیسی nearest است.

    ارجاع به لغت near

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «near» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/near

    لغات نزدیک near

    • - neapolitan
    • - neapolitan ice cream
    • - near
    • - near at hand
    • - near completion
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    log on loki long-distance long opening hours longtime merci merciful metrical mildly missy needless newsstand nexus nighttime nighty-night میلیونر قورباغه موذن ایتالیا ضامن ضمانت ضمانت کردن ضمانت‌نامه تضمین تضمین کردن رضایت‌نامه عزم عزیمت عزیمت کردن متملق
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.