با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Touching

ˈtʌtʃɪŋ ˈtʌtʃɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    touched
  • شکل سوم:

    touched
  • سوم‌شخص مفرد:

    touches
  • صفت تفضیلی:

    more touching
  • صفت عالی:

    most touching

معنی

plural adjective preposition
مؤثر، رقت‌انگیز، گیرنده، سوزناک، درباره

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد touching

  1. adjective affecting, moving emotionally
    Synonyms: compassionate, emotive, heartbreaking, heart-rending, impressive, melting, mind-blowing, pathetic, piteous, pitiable, pitiful, poignant, responsive, sad, stirring, stunning, sympathetic, tear-jerking, tender, wistful
    Antonyms: unaffecting, unmoving

لغات هم‌خانواده touching

ارجاع به لغت touching

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «touching» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/touching

لغات نزدیک touching

پیشنهاد بهبود معانی