با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Pitiful

ˈpɪtɪfl ˈpɪtɪfl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2
رقت‌انگیز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- the pitiful condition of the refugees
- وضع رقت بار پناهندگان
- her pitiful wages
- مزد ناچیز او
- (J. Keats) be pitiful to my great woe.
- بر اندوه عظیم من ترحم کن.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pitiful

  1. adjective in bad shape; poor
    Synonyms: abject, affecting, afflicted, arousing, base, beggarly, cheap, cheerless, comfortless, commiserative, compassionate, contemptible, deplorable, despicable, dismal, distressed, distressing, grievous, heartbreaking, heartrending, inadequate, insignificant, joyless, lamentable, low, mean, miserable, mournful, moving, paltry, pathetic, piteous, pitiable, sad, scurvy, shabby, sorrowful, sorry, stirring, suffering, tearful, touching, vile, woeful, worthless, wretched
    Antonyms: excellent, happy, superb, superior, wonderful, worthwhile

ارجاع به لغت pitiful

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pitiful» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pitiful

لغات نزدیک pitiful

پیشنهاد بهبود معانی