آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Abject

ˈæbdʒekt ˈæbdʒekt

معنی abject | جمله با abject

adjective

پست، فرومایه، سرافکنده، مطرود، روی برتافتن، خوار، پست کردن، کوچک کردن، تحقیرکردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

abject imitation of foreign ideas

تقلید حقیرانه‌ی اندیشه‌های خارجی

an abject coward

ترسویی فرومایه

نمونه‌جمله‌های بیشتر

abject surrender

تسلیم خفت‌آور

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد abject

Collocations

abject poverty

فقر مفرط، فقر نکبت‌بار

ارجاع به لغت abject

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «abject» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/abject

لغات نزدیک abject

پیشنهاد بهبود معانی