امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Forlorn

fərˈlɔːrn fəˈlɔːn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more forlorn
  • صفت عالی:

    most forlorn

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
سرگردان، بیچاره، درمانده، بی‌کس، متروک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- a forlorn cabin by the sea
- کلبه‌ی متروک‌های در کنار دریا
- A forlorn old lady living in a hut.
- پیرزن بی‌نوایی که در آلونکی زندگی می‌کند.
- A city forlorn of life.
- شهری که در آن از حیات خبری نیست.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد forlorn

  1. adjective hopeless, inconsolable
    Synonyms:
    abandoned alone bereft blue cheerless comfortless cynical defenseless depressed deserted desolate despairing desperate despondent destitute destroyed disconsolate down and out dragging forgotten forsaken friendless fruitless futile godforsaken helpless homeless in the dumps lonely lonesome lost miserable oppressed pathetic pessimistic pitiable pitiful solitary tragic unhappy vain weighed down woebegone wretched
    Antonyms:
    cheerful comforted consolable happy hopeful joyful pleased

ارجاع به لغت forlorn

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «forlorn» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/forlorn

لغات نزدیک forlorn

پیشنهاد بهبود معانی