صفت تفضیلی:
more worthyصفت عالی:
most worthyشایسته، لایق، شایان، سزاوار، مستحق، فراخور
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the worthy citizens of Tabriz
شهروندان ارجمند تبریز
a worthy tradition
یک سنت ارزشمند
They lost their lives for a worthy cause.
آنان جان خود را در راه هدف والایی فدا کردند.
a worthy manager
یک مدیر لایق
worthy of praise
سزاوار تحسین
He is not worthy of promotion.
او شایستگی ترفیع را ندارد.
His bravery is worthy of being recorded in history books.
شجاعت او شایان ذکر در کتابهای تاریخ است.
one of the sagacious worthies ...
یکی از بزرگان اهل تمیز ...
The worthies of the city bid welcome to Taymoor.
بزرگان شهر به تیمور خیر مقدم گفتند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «worthy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/worthy