تمیز و مرتب، تروتمیز، مرتب و منظم، آراسته و مرتب
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Her desk was always neat and tidy.
میز او همیشه مرتب و منظم بود.
His neat and tidy appearance impressed the interviewers.
ظاهر آراسته و مرتب او مصاحبهکنندگان را تحتتأثیر قرار داد.
After the cleaning session, the room looked neat and tidy, ready for guests.
بعداز جلسهی نظافت، اتاق تمیز و مرتب به نظر میرسید و آمادهی پذیرایی از مهمانان بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «neat and tidy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/neat-and-tidy