آخرین به‌روزرسانی:

Unworthiness

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

(نداشتن ویژگی‌های لازم برای به‌دست آوردن چیزی) بی‌کفایتی، بی‌لیاقتی، ناشایستگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

feelings of unworthiness

احساس بی‌لیاقتی

personal unworthiness

بی‌کفایتی شخصی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unworthiness

  1. noun the quality or state of lacking merit or value
    Synonyms:
    inappropriateness
    Antonyms:
    appropriateness worthiness

لغات هم‌خانواده unworthiness

ارجاع به لغت unworthiness

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unworthiness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unworthiness

لغات نزدیک unworthiness

پیشنهاد بهبود معانی