امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Unwound

American: ʌnˈwaʊnd ʌnˈwaʊnd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

verb - transitive verb - intransitive
زمان گذشته و اسم مفعول: unwind

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unwound

  1. verb Become less tense, rest, or take one's ease
    Synonyms: relaxed, reclined, unbent, untangled, unrolled, rested, unravelled, undone, loosened
    Antonyms: readied, agitated
  2. verb Reverse the winding or twisting of
    Synonyms: unrolled, unravelled
    Antonyms: wound
  3. verb Undo, untangle
    Synonyms: undone, loosed, separated
    Antonyms: wound, twisted, tangled
  4. verb Separate the tangles of
    Synonyms: disentangled

ارجاع به لغت unwound

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unwound» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unwound

لغات نزدیک unwound

پیشنهاد بهبود معانی