گذشتهی ساده:
unwrappedشکل سوم:
unwrappedسومشخص مفرد:
unwrapsوجه وصفی حال:
unwrapping(بسته و غیره) واپیچیدن، باز کردن، آزاد کردن، صاف کردن، از پوشش درآوردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The children eagerly unwrapped their Christmas presents.
بچهها مشتاقانه کادوهای کریسمس خود را باز کردند.
He slowly unwrapped the bandage from his injured hand.
او آهسته پانسمان را از دست زخمیاش باز کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «unwrap» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unwrap