امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Unwrap

ʌnˈræp ʌnˈræp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    unwrapped
  • شکل سوم:

    unwrapped
  • سوم‌شخص مفرد:

    unwraps
  • وجه وصفی حال:

    unwrapping

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
(بسته و غیره) واپیچیدن، باز کردن، آزاد کردن، صاف کردن، از پوشش درآوردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The children eagerly unwrapped their Christmas presents.
- بچه‌ها مشتاقانه کادوهای کریسمس خود را باز کردند.
- He slowly unwrapped the bandage from his injured hand.
- او آهسته پانسمان را از دست زخمی‌اش باز کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unwrap

  1. verb remove the outer cover or wrapping of
    Synonyms:
    reveal expose uncover divulge disclose unpack untie undo strip peel free dismantle unclothe denude discover lay open break give away let out take out of wrappings unroll bring out lay-bare divest uncase husk shuck flay let-on
    Antonyms:
    cover pack wrap

ارجاع به لغت unwrap

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unwrap» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unwrap

لغات نزدیک unwrap

پیشنهاد بهبود معانی