فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Unclothe

American: ənˈkloʊð British: ˈʌnˈkləʊð

گذشته‌ی ساده:

unclothed

شکل سوم:

unclothed

سوم‌شخص مفرد:

unclothes

وجه وصفی حال:

unclothing

معنی

adverb

جامه از تن به در آوردن، عریان کردن، لخت شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unclothe

  1. verb to remove all the clothing from
    Synonyms:
    undress strip disrobe uncover peel divest strip-down discase uncase
  1. verb to make visible; bring to view
    Synonyms:
    show reveal display expose uncover disclose unveil discover bare unmask

ارجاع به لغت unclothe

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unclothe» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unclothe

لغات نزدیک unclothe

پیشنهاد بهبود معانی