فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Undress

ʌnˈdres ʌnˈdres

گذشته‌ی ساده:

undressed

شکل سوم:

undressed

سوم‌شخص مفرد:

undresses

وجه وصفی حال:

undressing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adjective adverb B1

لباس کندن، جامه معمولی (در مقایسه با یونیفورم)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

He undressed and jumped in the lake.

او لخت شد و توی دریاچه پرید.

I undressed the baby.

من لباس بچه را در آوردم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The abandoned child was found in a state of undress.

کودک رها‌شده را لخت‌و‌پتی پیدا کردند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد undress

  1. verb take off clothes
    Synonyms:
    strip get out of take off unclothe shed doff peel divest oneself disrobe slip out of get off slip off unattire denude uncloak dismantle disarray husk unmask shock
    Antonyms:
    dress clothe

ارجاع به لغت undress

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «undress» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/undress

لغات نزدیک undress

پیشنهاد بهبود معانی