گذشتهی ساده:
uncloakedشکل سوم:
uncloakedسومشخص مفرد:
uncloaksوجه وصفی حال:
uncloakingآشکار کردن، فاش کردن، برملا کردن، پرده برداشتن
Social media sometimes helps uncloak hidden identities.
شبکههای اجتماعی گاهی به افشای هویتهای پنهان کمک میکنند.
The investigation finally uncloaked the truth.
تحقیقات بالاخره حقیقت را فاش کردند.
شنل کسی را درآوردن، پوشش چیزی را برداشتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The soldier uncloaked his equipment before entering the base.
قبلاز ورود به پایگاه، سرباز تجهیزاتش را از زیر پوشش بیرون آورد.
She uncloaked the painting to reveal its hidden details.
او پوشش نقاشی را کنار زد تا جزئیات پنهان آن آشکار شود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «uncloak» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/uncloak