( unclinch ) شل شدن، سست شدن، شل کردن یا شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He clenched and then unclenched his fists.
او مشتهای خود را گره کرد؛ سپس از هم گشود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «unclench» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unclench