بیبهره کردن، محروم کردن، عاری کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They divested him of his clothes.
لباسهای او را کندند.
trees divested of their leaves
درختانی که برگهای خود را از دست داده بودند
He divested himself of his holdings in that company.
او دارایی خود در آن شرکت را آب کرد (رد کرد).
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «divest» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/divest