فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Disinherit

ˌdɪsɪnˈherɪt ˌdɪsɪnˈherɪt

گذشته‌ی ساده:

disinherited

شکل سوم:

disinherited

سوم‌شخص مفرد:

disinherits

وجه وصفی حال:

disinheriting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

از ارث محروم کردن، عاق کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

He disinherited both his daughters.

او هر دو دختر خود را از ارث محروم کرد.

The disinherited masses who lived behind the iron curtain.

توده‌های محروم (از حقوق) که در پشت پرده‌ی آهنین زندگی می‌کردند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد disinherit

  1. verb cut off in will of bequeathal
    Synonyms:
    disown deprive exclude dispossess divest oust evict rob repudiate bereave neglect disaffiliate cut off without a cent exheridate
    Antonyms:
    give bequeath

ارجاع به لغت disinherit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disinherit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disinherit

لغات نزدیک disinherit

پیشنهاد بهبود معانی