گذشتهی ساده:
disinheritedشکل سوم:
disinheritedسومشخص مفرد:
disinheritsوجه وصفی حال:
disinheritingاز ارث محروم کردن، عاق کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He disinherited both his daughters.
او هر دو دختر خود را از ارث محروم کرد.
The disinherited masses who lived behind the iron curtain.
تودههای محروم (از حقوق) که در پشت پردهی آهنین زندگی میکردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «disinherit» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disinherit