Disinherited

American: ˌdɪsɪnˈherɪtɪd British: ˌdɪsɪnˈherɪtɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    disinherits
  • وجه وصفی حال:

    disinheriting

معنی

محروم از ارث، عاق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد disinherited

  1. verb Prevent deliberately (as by making a will) from inheriting
    Synonyms: excluded, ousted, disowned, evicted, deprived
    Antonyms: bequeathed, given

ارجاع به لغت disinherited

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disinherited» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/disinherited

لغات نزدیک disinherited

پیشنهاد بهبود معانی