امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Disintegration

dɪsˌɪntɪˈgreɪʃn dɪsˌɪntɪˈgreɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
از هم باشیدگی، تجزیه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد disintegration

  1. noun The condition of being decayed
    Synonyms:
    decomposition dissolution putrefaction breakdown demoralization decay decentralization deterioration putrescence putridness rot rottenness spoilage fragmentation
  1. noun Total destruction
    Synonyms:
    annihilation decay radioactive-decay
  1. adjective
    Synonyms:
    disintegrable disintegrative putrefactive
  1. verb
    Synonyms:
    macerate separate

ارجاع به لغت disintegration

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disintegration» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/disintegration

لغات نزدیک disintegration

پیشنهاد بهبود معانی