۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻‍🎓
آخرین به‌روزرسانی:

Breakdown

ˈbreɪkdaʊn ˈbreɪkdaʊn

شکل جمع:

breakdowns

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun B2

تفکیک، از کار افتادگی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

the breakdown of a car

خراب شدن اتومبیل

the breakdown of law and order

مختل شدن نظم و قانون

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the breakdown of fatty molecules by detergents

فروپاشی ملکول‌های چربی توسط مواد پاک‌کننده

noun countable C1

سلامت روان فروپاشی‌روانی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی سلامت روان

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

At fifty, he had a nervous breakdown.

در پنجاه سالگی دچار فروپاشی‌روانی شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد breakdown

  1. noun nervous collapse
    Synonyms:
    failure disruption neurosis crackup nervous prostration disintegration mishap neurasthenia basket case psychasthenia
    Antonyms:
    mental health
  1. noun account of finances or other business
    Synonyms:
    analysis categorization classification itemization detailed list diagnosis dissection resolution

سوال‌های رایج breakdown

شکل جمع breakdown چی میشه؟

شکل جمع breakdown در زبان انگلیسی breakdowns است.

ارجاع به لغت breakdown

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «breakdown» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/breakdown

لغات نزدیک breakdown

پیشنهاد بهبود معانی