شکل جمع:
breakdownsتفکیک، از کار افتادگی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
the breakdown of a car
خراب شدن اتومبیل
the breakdown of law and order
مختل شدن نظم و قانون
the breakdown of fatty molecules by detergents
فروپاشی ملکولهای چربی توسط مواد پاککننده
سلامت روان فروپاشیروانی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی سلامت روان
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
At fifty, he had a nervous breakdown.
در پنجاه سالگی دچار فروپاشیروانی شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «breakdown» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/breakdown