فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Crackup

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

  • noun
    ترک‌خوردگی، (اتومبیل تصادف کرده یا هواپیمای سقوط کرده و غیره) خرد‌شدگی، داغان شدن، فروپاش
  • noun
    (عامیانه) بیماری (جسمی یا روانی)، به‌سرزدگی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد crackup

  1. noun A wrecking of a vehicle
    Synonyms: smash, pileup, wreck, crash, breakdown, smashup, collapse
  2. noun A sudden sharp decline in mental, emotional, or physical health
    Synonyms: breakdown, collapse

ارجاع به لغت crackup

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «crackup» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/crackup

لغات نزدیک crackup

پیشنهاد بهبود معانی