فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Crackpot

ˈkrækpɑːt ˈkrækpɒt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    crackpots
  • صفت تفضیلی:

    more crackpot
  • صفت عالی:

    most crackpot

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable informal
    آدم عجیب‌وغریب، خل، مشنگ
    • - The crackpot claimed to have invented a machine that could turn water into gold.
    • - این آدم عجیب‌وغریب ادعا کرد که دستگاهی اختراع کرده است که می‌تواند آب را به طلا تبدیل کند.
    • - My neighbor is a crackpot - he believes in aliens and thinks he can communicate with them.
    • - همسایه‌ی من خل است. او به موجودات فضایی اعتقاد دارد و فکر می‌کند می‌تواند با آن‌ها ارتباط برقرار کند.
  • adjective informal
    عجیب‌وغریب، واهی، غیرعملی
    • - My neighbor is a crackpot artist who paints with his toes.
    • - همسایه‌ی من هنرمندی عجیب‌وغریب است. او با انگشتان پا نقاشی می‌کند.
    • - Your head's full of crackpot ideas!
    • - کله‌ات پر از افکار واهیه!
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد crackpot

  1. noun A person regarded as strange, eccentric, or crazy
    Synonyms: crank, nut, eccentric, screwball, lunatic, kook, loony, crazy, loon, cuckoo, flake, ding-a-ling, insane, dingbat, maniac, weirdie, weirdo, nut-case, oddball, wacko, fruitcake

ارجاع به لغت crackpot

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «crackpot» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/crackpot

لغات نزدیک crackpot

پیشنهاد بهبود معانی