فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Crackpot

ˈkrækpɑːt ˈkrækpɒt

شکل جمع:

crackpots

صفت تفضیلی:

more crackpot

صفت عالی:

most crackpot

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable informal

آدم عجیب‌وغریب، خل، مشنگ

The crackpot claimed to have invented a machine that could turn water into gold.

این آدم عجیب‌وغریب ادعا کرد که دستگاهی اختراع کرده است که می‌تواند آب را به طلا تبدیل کند.

My neighbor is a crackpot - he believes in aliens and thinks he can communicate with them.

همسایه‌ی من خل است. او به موجودات فضایی اعتقاد دارد و فکر می‌کند می‌تواند با آن‌ها ارتباط برقرار کند.

adjective informal

عجیب‌وغریب، واهی، غیرعملی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

My neighbor is a crackpot artist who paints with his toes.

همسایه‌ی من هنرمندی عجیب‌وغریب است. او با انگشتان پا نقاشی می‌کند.

Your head's full of crackpot ideas!

کله‌ات پر از افکار واهیه!

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد crackpot

  1. noun a person regarded as strange, eccentric, or crazy
    Synonyms:
    crazy maniac lunatic insane nut crank eccentric weirdo oddball flake loon loony wacko cuckoo kook screwball dingbat weirdie nut-case fruitcake ding-a-ling

ارجاع به لغت crackpot

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «crackpot» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/crackpot

لغات نزدیک crackpot

پیشنهاد بهبود معانی