گذشتهی ساده:
crankedشکل سوم:
crankedسومشخص مفرد:
cranksوجه وصفی حال:
crankingشکل جمع:
cranksدسته محور، میل لنگ، بست زانویی، خم، پیچیدگی، آدم پست فطرت، خم کردن، محوردارکردن، دستهدار شدن، کج، کوک کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
A crank who sent letters to newspapers every day.
مردی غیرعادی که هر روز به روزنامهها نامه میفرستاد.
a gun crank
دیوانهی سلاحهای آتشین
He is a crank on the subject of tax reform.
در مورد اصلاح قوانین مالیاتی بسیار افراطی است.
1- هندل زدن 2- (عامیانه) آغاز کردن، شتابیدن
(به ویژه گفتار و نوشتار) آب و تاب، پیچ و خم، ادا و اطوار
نامههای عجیب و غریب (و معمولاً بی امضا که برای رسانهها و غیره فرستاده میشود)
گذشتهی ساده crank در زبان انگلیسی cranked است.
شکل سوم crank در زبان انگلیسی cranked است.
شکل جمع crank در زبان انگلیسی cranks است.
وجه وصفی حال crank در زبان انگلیسی cranking است.
سومشخص مفرد crank در زبان انگلیسی cranks است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «crank» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/crank