فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Cranium

ˈkreɪniəm ˈkreɪniəm
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun
    کاسه سر، جمجمه
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد cranium

  1. noun skull
    Synonyms: brainpan, braincase, crown, head

ارجاع به لغت cranium

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cranium» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cranium

لغات نزدیک cranium

پیشنهاد بهبود معانی