آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۶ اسفند ۱۴۰۳

    Flake

    fleɪk fleɪk

    گذشته‌ی ساده:

    flaked

    شکل سوم:

    flaked

    سوم‌شخص مفرد:

    flakes

    وجه وصفی حال:

    flaking

    شکل جمع:

    flakes

    معنی flake | جمله با flake

    noun countable

    دانه، تکه، ذره، ورقه، پوسته

    The trees were coated with beautiful flakes of snow.

    درختان با دانه‌های زیبای برف پوشیده شده بودند.

    The baker sprinkled flakes of sea salt on the freshly baked bread.

    نانوا ذره‌های نمک دریایی را بر روی نان تازه‌پخته‌شده پاشید.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He found a small gold flake while sifting through the sand in the river.

    او هنگام غربال کردن شن‌های رودخانه، یک ورقه‌ی کوچک طلا را پیدا کرد.

    I brushed a flake of dust off my shoulder.

    ذره‌ای از گردوغبار را از روی شانه‌ام پاک کردم.

    noun slang countable informal

    انگلیسی آمریکایی خل‌وضع، نامتعادل، بی‌ثبات، عجیب‌غریب، غیرقابل اعتماد

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    She can never stick to her word. She's definitely a flake.

    او هرگز نمی‌تواند روی حرفش بماند. او قطعاً غیرقابل اعتماد است.

    He comes up with strange ideas all the time. some people think he's a flake.

    او همیشه ایده‌های عجیب‌وغریبی مطرح می‌کند. بعضی‌ها فکر می‌کنند که او آدم خل‌وضعی است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Don't tell him any secrets, he's a total flake and can't keep his mouth shut.

    هیچ رازی به او نگویید، او کاملاً نامتعادل است و نمی‌تواند دهانش را بسته نگه دارد.

    verb - intransitive verb - transitive

    لایه‌لایه شدن، پوسته‌پوسته شدن، ورقه‌ورقه شدن، ورآمدن، لایه‌لایه کردن، پوسته‌پوسته کردن، ورقه‌ورقه کردن، ورآوردن

    This stone flakes easily.

    این سنگ زود لایه‌لایه می‌شود.

    The dry winter air caused my skin to flake and become dry and itchy.

    هوای خشک زمستان باعث پوسته‌پوسته شدن و خشکی و خارش پوستم شد.

    verb - transitive informal

    انگلیسی آمریکایی قال گذاشتن، بدقولی کردن، زیر قول زدن

    I never flake on dates.

    هرگز در قرارهای ملاقات کسی رو نمی‌پیچونم.

    He promised to help me move, but he totally flaked at the last minute.

    او قول داد که به من در اسباب‌کشی کمک کند، اما در آخرین لحظه زیر قولش زد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    We planned this trip for months, and now you're flaking on us?

    ما ماه‌ها برای این سفر برنامه‌ریزی کردیم، و حالا تو زیرش می‌زنی؟

    Stop making promises if you’re just going to flake every time!

    اگر هر بار می‌خواهی زیر بدقولی کنی، دیگر قول نده!

    noun slang

    کوکائین

    He was caught with a bag of flake in his pocket during the police search.

    او در جریان بازرسی پلیس با یک بسته کوکائین در جیب دستگیر شد.

    He was addicted to flake.

    او به کوکائین معتاد بود.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد flake

    1. noun scale, peel
      Synonyms:
      layer skin sheet foil plate membrane section lamina leaf slice wafer pellicle cell drop disk peel shaving sliver lamella scab
    1. verb peel off
      Synonyms:
      shed drop exfoliate scale peel chip wear away blister slice sliver pare trim desquamate delaminate scab
    1. noun a small fragment of something broken off from the whole
      Synonyms:
      chip scale lamina cell sheet wafer peel skin slice sliver desquamation membrane layer exfoliation leaf shaving snowflake bit pellicle foil film plate lamella drop section scab flock fleck scrap
    1. noun a person with an unusual or odd personality
      Synonyms:
      eccentric eccentric person oddball geek

    سوال‌های رایج flake

    گذشته‌ی ساده flake چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده flake در زبان انگلیسی flaked است.

    شکل سوم flake چی میشه؟

    شکل سوم flake در زبان انگلیسی flaked است.

    شکل جمع flake چی میشه؟

    شکل جمع flake در زبان انگلیسی flakes است.

    وجه وصفی حال flake چی میشه؟

    وجه وصفی حال flake در زبان انگلیسی flaking است.

    سوم‌شخص مفرد flake چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد flake در زبان انگلیسی flakes است.

    ارجاع به لغت flake

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «flake» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/flake

    لغات نزدیک flake

    • - flair
    • - flak
    • - flake
    • - flaky
    • - flam
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    oleate safecracker fluffy gutter press dislikable by default misogynistic miss the boat moisturize molasses monetary monetization moon over more or less motherless مبدأ غلط منشا گذاشتن سطل خوراک خوراکی بشقاب صبر صبور گزند دنبال کردن منظور مغازه صبح
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.