شکل جمع:
scabsدر معنای پنجم همچنین میتوان از scab over بهجای scab استفاده کرد.
پوست زخم، کبره، دله (پوست خشک)
The child pulled the scab on his cut.
بچه دلهی زخمش را کند.
Don't scratch the scab, or it might leave a scar.
کبره را نخاران، وگرنه ممکن است جای زخم باقی بماند.
جرب، گری، گال (نوعی بیماری پوستی ناشی از انگل)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Scab is a highly contagious disease among sheep.
گال بیماری بسیار مسری در بین گوسفندان است.
The vet confirmed the diagnosis of scab in the flock.
دامپزشک تشخیص بیماری جرب را در گله تایید کرد.
لکهی سیاه (از آفات و بیماریهای سیب، سیبزمینی، گلابی و...)
The apple was discarded due to a large, unsightly scab on its skin.
سیب بهدلیل وجود لکهی سیاهی بزرگ و زشت روی پوستش دور انداخته شد.
Potato scab can significantly reduce the market value of the crop.
لکهی سیاه سیبزمینی میتواند ارزش بازاری محصول را بهمیزان قابل توجهی کاهش دهد.
ناپسند خائن، آدمفروش، فرد اعتصابشکن (کسی که هنگام اعصاب دیگر کارکنان، همچنان به کار کردن ادامه میدهد)
He was branded a scab and ostracized by his former colleagues.
او بهعنوان فردی خائن شناخته شد و توسط همکاران سابقش طرد شد.
No one wanted to be seen as a scab.
هیچکس نمیخواست بهعنوان فردی اعتصابشکن دیده شود.
دلمه بستن (لخته شدن زخم)
The small cut on her finger quickly scabbed over.
بریدگی کوچک روی انگشتش بهسرعت دلمه بست.
The burn gradually scabbed, forming a protective layer.
سوختگی بهتدریج دلمه بست و لایهای محافظ تشکیل داد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «scab» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/scab