با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Scab

skæb skæb
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    scabs

معنی و نمونه‌جمله

  • noun verb - intransitive
    پوست زخم، اثر زخم، گر، گری، جرب، پوسته‌پوسته شدن،دلمه بستن زخم، دله
    • - The child pulled the scab on his cut.
    • - بچه دله‌ی زخمش را کند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد scab

  1. noun A crust over a wound
    Synonyms: eschar, slough, crust
  2. noun One who replaces a union worker on strike
    Synonyms: strikebreaker, blackleg, apostate, turncoat, traitor, eschar, deserter, incrustation, knobstick, mange, scoundrel, rat
  3. verb Take the place of work of someone on strike
    Synonyms: fink, rat, blackleg

ارجاع به لغت scab

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «scab» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/scab

لغات نزدیک scab

پیشنهاد بهبود معانی