آخرین به‌روزرسانی:

Crust

krʌst krʌst

گذشته‌ی ساده:

crusted

شکل سوم:

crusted

سوم‌شخص مفرد:

crusts

وجه وصفی حال:

crusting

شکل جمع:

crusts

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb

کبره، کبره بستن، قسمت خشک و سخت نان، پوست نان، قشر، پوسته سخت هرچیزی، آدم جسور و بی‌ادب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

We ate bread crusts and gave the crumbs to the chickens.

ما پوسته‌ی نان را می‌خوردیم و درونه‌ی آن را به مرغ می‌دادیم.

The snow had a shining crust on it.

لایه‌ی درخشانی روی برف را پوشانده بود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Volcanic lava crusts as it cools.

گدازه‌ی آتشفشانی سرد که می‌شود پوسته می‌بندند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد crust

  1. noun stiff outer layer; coating
    Synonyms:
    covering coat layer skin surface shell film rind edge border outside band hull scab bloom encrustation incrustation caking concretion integument verge

سوال‌های رایج crust

گذشته‌ی ساده crust چی میشه؟

گذشته‌ی ساده crust در زبان انگلیسی crusted است.

شکل سوم crust چی میشه؟

شکل سوم crust در زبان انگلیسی crusted است.

شکل جمع crust چی میشه؟

شکل جمع crust در زبان انگلیسی crusts است.

وجه وصفی حال crust چی میشه؟

وجه وصفی حال crust در زبان انگلیسی crusting است.

سوم‌شخص مفرد crust چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد crust در زبان انگلیسی crusts است.

ارجاع به لغت crust

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «crust» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/crust

لغات نزدیک crust

پیشنهاد بهبود معانی