گذشتهی ساده:
hulledشکل سوم:
hulledسومشخص مفرد:
hullsوجه وصفی حال:
hullingشکل جمع:
hullsپوست، قشر، پوست میوه یا بقولات، کلبه، خانه رعیتی، تنه کشتی، لاشه کشتی، پوست کندن، ولگردی کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to hull peas
نیام لوبیا سبز را کندن (یا جدا کردن)
to hull walnuts
گردو را پوست کندن
to hull wheat
سبوس (یا پوست) گندم را کندن و جدا کردن
A battleship's hull is thick.
بدنه کشتی جنگی ضخیم است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hull» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hull