فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Hull

hʌl hʌl

گذشته‌ی ساده:

hulled

شکل سوم:

hulled

سوم‌شخص مفرد:

hulls

وجه وصفی حال:

hulling

شکل جمع:

hulls

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb

پوست، قشر، پوست میوه یا بقولات، کلبه، خانه رعیتی، تنه کشتی، لاشه کشتی، پوست کندن، ولگردی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

to hull peas

نیام لوبیا سبز را کندن (یا جدا کردن)

to hull walnuts

گردو را پوست کندن

نمونه‌جمله‌های بیشتر

to hull wheat

سبوس (یا پوست) گندم را کندن و جدا کردن

A battleship's hull is thick.

بدنه کشتی جنگی ضخیم است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hull

  1. noun skeleton, body
    Synonyms:
    structure frame framework shell case covering skin mold husk peel rind bark casing cast peeling pod shuck

ارجاع به لغت hull

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hull» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hull

لغات نزدیک hull

پیشنهاد بهبود معانی