امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Hull

hʌl hʌl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    hulled
  • شکل سوم:

    hulled
  • سوم‌شخص مفرد:

    hulls
  • وجه وصفی حال:

    hulling
  • شکل جمع:

    hulls

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb
پوست، قشر، پوست میوه یا بقولات، کلبه، خانه رعیتی، تنه کشتی، لاشه کشتی، پوست کندن، ولگردی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- to hull peas
- نیام لوبیا سبز را کندن (یا جدا کردن)
- to hull walnuts
- گردو را پوست کندن
- to hull wheat
- سبوس (یا پوست) گندم را کندن و جدا کردن
- A battleship's hull is thick.
- بدنه کشتی جنگی ضخیم است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hull

  1. noun skeleton, body
    Synonyms:
    bark case casing cast covering frame framework husk mold peel peeling pod rind shell shuck skin structure

ارجاع به لغت hull

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hull» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hull

لغات نزدیک hull

پیشنهاد بهبود معانی