امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Husk

hʌsk hʌsk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    husked
  • شکل سوم:

    husked
  • سوم‌شخص مفرد:

    husks
  • وجه وصفی حال:

    husking
  • شکل جمع:

    husks

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive
پوست، سبوس، غلاف یا کاسه گل، حقه گل، بی‌سبوس کردن، بی‌پوشش کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- They used to husk corn by hand.
- قبلاً پوست ذرت را با دست می‌کندند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد husk

  1. noun covering, case
    Synonyms:
    aril bark case chaff glume hull outside pod rind shell shuck skin
    Antonyms:
    core

ارجاع به لغت husk

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «husk» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/husk

لغات نزدیک husk

پیشنهاد بهبود معانی