فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Hullabaloo

ˌhʌləbəˈluː / / ˈhʌləbəluː ˌhʌləbəˈluː / / ˈhʌləbəluː
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • noun
    غریو، هیاهو، خروش، همهمه، شلوغ، آشفتگی
    • - a political hullabaloo
    • - جار و جنجال سیاسی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد hullabaloo

  1. noun uproar
    Synonyms: bedlam, big scene, brouhaha, chaos, clamor, commotion, confusion, free-for-all, furor, fuss, hassle, hubbub, hue and cry, mayhem, melee, noise, pandemonium, racket, riot, row, ruckus, to-do

ارجاع به لغت hullabaloo

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hullabaloo» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hullabaloo

لغات نزدیک hullabaloo

پیشنهاد بهبود معانی